۳۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

Post Traumatic

Reality was out of focus, I could be hopeless
Instead I gritted my teeth
 
 
I didn't have the patience left to explain
Didn't wanna wait when nobody came
 
 
I know the path ahead's uneven
But while I'm breathing, I have to make my own lane
.
It's been about 3 years since Post Traumatic dropped and still whenever I listen to it with any moods possible, I find myself amazed. I added some Fort Minor's and singles to Mike's playlist and it helped me every time to go on, to go through whatever I'm feeling even though he's raised in a very different culture than mine. And there are some lyrics I can't even understand what they're referring to, but 'cause he once said about Post Traumatic on Genius
It's a journey out of grief and darkness, not into grief and darkness. If people have been through something similar, I hope they feel less alone. If they haven't been through this, I hope they feel grateful.
And  we're all human beings after all and grief is the same, you can relate to this album and him in different situations of your life. I'm really grateful he decided to express himself through music and lit up the path for anyone struggling. Thank you Mike. 
 
null
 
+ I highly recommend you to listen to Mike,read lyrics and look for Artist's notes on genius. You may find something you didn't know you needed to hear. 
  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز سیزدهم - هری

    My bored dumbass cat, Harry.


    همین الان هم پایین تختم خوابیده و یه غلت کوچولو بزنه میفته پایین. نمیدونم چرا وقتی این همه جا هست، باید اون لبه در مرز افتادن بخوابه؟
    null

    امروز خیلی خسته و کم انرژی بودم. سختم بود حتی قلم رو تکون بدم. البته دلیلش مشخصه، نخوابیدم تا ساعت خوابم رو درست کنم و موندم چجوری می خوام با این ذهنی که فانکشن نمیکنه ساعت 9 شب برم سر وبینار آشنایی با اینستالیشن. آخه 9 شب وقت کلاسه؟ *دوباره روی تخت ولو میشه*

  • نظرات [ ۱۰ ]
    • چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز دوازدهم - آنیتا...


    What are you waiting for?


    از آنیتای دیروز خیلی راضی نبودم. برای همین یه بار دیگه کشیدمش. این بار میشه بخشی از قدرت یخش رو هم دید. شمشیرش شامل دو بخشه: بخش داخلی که از یخ ساخته شده و شفافه و به واسطه اش می تونه قدرتش رو با شمشیرش ترکیب کنه و بخش بیرونی که استیله. 

  • نظرات [ ۵ ]
    • سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۰

    .

    Extra.

    .

    من عاشق وقت هاییم که هری پایین پام می خوابه و این اواخر خیلی کم این کارو می کنه. 

    .

    Just describe your existence, Die another day.
    .
    野猫 to 大山猫.

    .

    I'm getting better, day by day.

    .

    دو تا سفارش دارم الان. وقتی کسی بهم سفارش میده خیلی ذوق زده میشم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز یازدهم - دوباره آنیتا


    Meet me in the battle field...



    آنیتا با یک سری تغییر کوچیک که اصلا بر اساس داستان نیستن. نظرتون چیه؟ کسی ایده ای برای موهای آنیتا داره؟ من هنوز سر موهاش به تصمیم قطعی نرسیدم.


    + چالش امروز رو به آمایا باختم، نرسیدم قبل از 12 پستش کنم. فعلا یه پیتزا مهمونمه. تا ببینیم تا آخر چالش چند بار باید مهمونش کنم. =))

  • نظرات [ ۵ ]
    • سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز دهم - باز هم آرتمیس


    یک سری تغییرات دیگه ایجاد کردم و کوچکترین تغییری که میبینید دلیل داره پشتش توی داستان. سلاح جدید آرتمیس چطوره؟ پیشنهاد برای لباس یا هر چیز دیگه ای؟

    جایی که آنیتا زندگی می کنه پوشیده از برف و یخه و لباس عادی مردم شامل لایه های ضخیم پارچه، پشم، چرم و خز حیوانات و شنل های سنگین میشه. آنیتا مشکلی با سرما نداره که بخواد خودش رو گرم نگه داره اما اگر لازم باشه نوع پوشش محلی رو حفظ می کنه. آرتمیس هم توان فیزیکی بالایی داره با این حال سرما روش اثر میذاره؛ هر چند نه در حدی که نتونه همراه آنیتا باشه. 
    حدسی برای داستان دارید تا اینجا؟ دوست دارم بدونم چه فکری درباره شون می کنید. 


    + هرچیز مربوط به داستان آنیتا و آرتمیس رو می تونید توی موضوعات: ARTA پیدا کنید. :>

  • نظرات [ ۶ ]
    • يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز نهم - آرتمیس


    آرتمیس، از شخصیت های داستانم. قبلا اینجا دیدینش. ظاهر آرتمیس رو هم تغییر دادم. تیر و کمان هم سلاح نهاییش نیست.


    آرتمیس هم وقتی 13-14 ساله بودم متولد شده. شاید اینجا به نظر نرسه اما آرتمیس هم دختره. از بچگی همراه آنیتائه. حواس و قدرت فیزیکیش بالاست و اون هم برای جنگ آموزش دیده. دوست نداره کسی چشم هاش رو ببینه برای همین با موهاش می پوشوندشون. کسی جز آنیتا رنگ چشم هاش رو نمی دونه. رابطه اش با طبیعت خوبه و اگر وقت گیر بیاره، حتما میره به جنگل. 
    در مورد آرتمیس هم نمی تونم زیاد اطلاعات بدم. اما می دونم همگی تون عاشقش میشید. :>

  • نظرات [ ۴ ]
    • شنبه ۱۸ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز هشتم - 狐


    Kitsune

    برای تنها روباهی که توی این دنیا می شناسم.

     

    null

     

    +پست چالش امروز آمایا رو هم ببینید. کرات

  • نظرات [ ۲ ]
    • جمعه ۱۷ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز هفتم - Fearless 04

    من سخت تلاش می کنم تا دیگه کسی نباشه که بهم بگه نمی تونم انجامش بدم.

    حقیقت اینه که هیچی توی زندگی آسون نیست.


    Happy Birthday Byun Baekhyun!


    حدود سه سال پیش، زمان سختی رو گذروندم. یک زمانی بود که نمی تونستم از کسی کمک بخوام. زمانی بود که خودم باید روی پای خودم می ایستادم. توی اون دوره، بکهیون و باقی پسرهای Exo برام همسفر راهم شدن. حرف های اون ها، کیتسونه ساما و کسایی که برام اهمیت داشتن رو به دیوار زده بودم، هرروز می خوندم شون و لبخند می زدم تا بتونم ادامه بدم. از زمانی که اونها رو می شناختم زمان زیادی می گذشت اما توی اون دوره بود که فهمیدم وجودشون واقعا برام چه معنی داره. اون موقع بود که بیشتر به زندگیِ خودم نزدیک شدم، بیشتر به خودم نزدیک شدم و همین باعث شد بیشتر درک شون کنم. 

    من از گشت زدن توی K-pop لذت می برم. از این که موزیک ویدئو ها و کانسپت های مختلف رو ببینم و برای خودم تحلیل شون کنم. اما خیلی وقته که از بحث Fan بودن به اون شکل فاصله گرفتم. و زمانی که این کار رو کردم، تونستم بهتر چیزها رو ببینم. تفاوت صنعت و هنری که بهش نگاه می کردم. این روزها به فن های زیادی بر می خورم و یاد خودم میفتم. وقتی که فهمیدم کسایی که دوست شون دارم بیشتر خوشحال میشن که زندگیم رو دست بگیرم و برای خوشحالی خودم کار کنم. همون روزها بود که تصمیم گرفتم با کمک اونها بیشتر به زندگی و خودم برسم. آدم بهتری بشم، موفق بشم. اونقدری که اگر زمانی دیدم شون، به خودم افتخار کنم و باعث افتخار اونها هم بشم.

    .
    حدود دو هفته پیش پوستر City Light رو از دیوار اتاق پایین آوردم به همراه باقی چیزهایی که به دیوارها چسبونده بودم. هرچند، هنوز تیکه حرف ها به درِ کمد لباسم وصلن. و این به این معنی نیست که دیگه دوست شون ندارم یا فراموششون کردم، فقط به این معنیه که می دونم کمکم کردن و حالا وقتشه از چیزهای دیگه ای کمک بگیرم. این ها همه بخشی از راهی بودن که اومدم. انگار که یه مرحله بالاتر اومدم و همراه باهاش محیطم هم تغییر می کنه. شاید مقدار بیشتری به دونستن قدر افراد، چیزها و لحظه ها نزدیک شده باشم.


    .
    حالا، دستنبد طلسمم دستمه و دیوارها منتظرند که دوباره پرشون کنم. 

  • نظرات [ ۵ ]
    • پنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۰۰

    چالش خط و حرف: روز ششم - آنیتا


    آنیتا، از شخصیت هام. قبلا اینجا دیدینش. دارم روی ظاهرش کار می کنم. اینجا لباس هاش رو تغییر دادم و موهاش رو کوتاه کردم. 


    آنیتا، اسمیه که از وقتی 7-8 ساله بودم با خودم دارم. شخصیتش بعدتر وقتی 14 ساله بودم شکل گرفت و از اون موقع همراهمه. آنیتا "آندرومِدا"ی یخ و برفه. یعنی می تونه کنترل شون کنه. وقتی که خیلی کوچیک بوده، آندرومدای یخ قبلی پیداش می کنه و به عنوان جانشین خودش تمرینش میده تا برای نگهبانی و جنگ آماده بشه. معمولا بدنش سردتر از حالت معمولی انسان هاست و می تونه روی برف راه بره بدون اینکه اثری از خودش به جا بذاره.
    و چیزهایی که بعدا می فهمید. ;>

  • نظرات [ ۷ ]
    • چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۰۰
    I'm a beast, I'm a monster,
    a savage; and any other
    metaphor the culture can
    imagine, and I've got a caption
    for anybody asking; that is
    I'm feeling fucking fantastic.
    آرشیو مطالب