من سخت تلاش می کنم تا دیگه کسی نباشه که بهم بگه نمی تونم انجامش بدم.
حقیقت اینه که هیچی توی زندگی آسون نیست.
Happy Birthday Byun Baekhyun!
حدود سه سال پیش، زمان سختی رو گذروندم. یک زمانی بود که نمی تونستم از کسی کمک بخوام. زمانی بود که خودم باید روی پای خودم می ایستادم. توی اون دوره، بکهیون و باقی پسرهای Exo برام همسفر راهم شدن. حرف های اون ها، کیتسونه ساما و کسایی که برام اهمیت داشتن رو به دیوار زده بودم، هرروز می خوندم شون و لبخند می زدم تا بتونم ادامه بدم. از زمانی که اونها رو می شناختم زمان زیادی می گذشت اما توی اون دوره بود که فهمیدم وجودشون واقعا برام چه معنی داره. اون موقع بود که بیشتر به زندگیِ خودم نزدیک شدم، بیشتر به خودم نزدیک شدم و همین باعث شد بیشتر درک شون کنم.
من از گشت زدن توی K-pop لذت می برم. از این که موزیک ویدئو ها و کانسپت های مختلف رو ببینم و برای خودم تحلیل شون کنم. اما خیلی وقته که از بحث Fan بودن به اون شکل فاصله گرفتم. و زمانی که این کار رو کردم، تونستم بهتر چیزها رو ببینم. تفاوت صنعت و هنری که بهش نگاه می کردم. این روزها به فن های زیادی بر می خورم و یاد خودم میفتم. وقتی که فهمیدم کسایی که دوست شون دارم بیشتر خوشحال میشن که زندگیم رو دست بگیرم و برای خوشحالی خودم کار کنم. همون روزها بود که تصمیم گرفتم با کمک اونها بیشتر به زندگی و خودم برسم. آدم بهتری بشم، موفق بشم. اونقدری که اگر زمانی دیدم شون، به خودم افتخار کنم و باعث افتخار اونها هم بشم.
.
حدود دو هفته پیش پوستر City Light رو از دیوار اتاق پایین آوردم به همراه باقی چیزهایی که به دیوارها چسبونده بودم. هرچند، هنوز تیکه حرف ها به درِ کمد لباسم وصلن. و این به این معنی نیست که دیگه دوست شون ندارم یا فراموششون کردم، فقط به این معنیه که می دونم کمکم کردن و حالا وقتشه از چیزهای دیگه ای کمک بگیرم. این ها همه بخشی از راهی بودن که اومدم. انگار که یه مرحله بالاتر اومدم و همراه باهاش محیطم هم تغییر می کنه. شاید مقدار بیشتری به دونستن قدر افراد، چیزها و لحظه ها نزدیک شده باشم.
.
حالا، دستنبد طلسمم دستمه و دیوارها منتظرند که دوباره پرشون کنم.