اتاق گاز

امروز تهران کوه نداره. هوا جوری آلوده است که کسی نباید از خونه خارج می‌شد، بیست متر جلوترت رو خاکستر گرفته. امروز از اون روزهای تهرانه که بیشتر از همیشه دلم می‌خواد از اینجا فرار کنم و پشت سرم رو هم نگاه نکنم.

  • يكشنبه ۱۲ آذر ۰۲

باد به دست

از عملکرد خودم این چند وقت راضی نیستم. نمی‌دونم توی مغزم چه خبره. با خودم می‌گم مگه اینا همون چیزایی نبود که می‌خواستم؟ مگه اینا همون چیزایی نبود که منو به هدفم نزدیک‌تر می‌کرد؟ مگه اینا اون مهم‌ترین‌ها نبودن؟ پس چرا در حدی که لازم بود تلاش نکردم؟ پس چرا در حدی که لازمه تلاش نمی‌کنم؟ به الف می‌گم هیچی توی ذهنم کار نمی‌کنه، تحت فشارم و استرس می‌کشم اما در عین حال انگار هیچی برام مهم نیست. راضی نیستم، نه، از عملکردم راضی نیستم، می‌تونستم بهتر باشم، می‌تونستم بهتر عمل کنم. و حالا می‌ترسم با همین ذهنی که باید دنبال خودم بکشونمش، در حال نابودی همون آینده‌ای باشم که بیشتر از همه می‌خواستمش. باد هوا، حرف فقط باد هواست، و منم زیاد حرف می‌زنم.

 

 

* حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست

  • شنبه ۱۱ آذر ۰۲

Dream

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • جمعه ۱۰ آذر ۰۲

.

جلسه دهم دوره کمیکه. هنوز کلاس شروع نشده و بچه‌ها دونه دونه از راه می‌رسن. با اینکه هنوز اونقدر آشنایی با همه بچه‌ها ندارم؛ در کل حس خوبی نسبت به کلاس دارم. اینجا احساس پذیرفته شدن می‌کنم. بین افرادی هستم که مثل من چیزهایی براشون مهمه که برای بقیه آدم‌ها مسخره است. جمعه‌ها و زمانی که می‌ذارم تمرین‌های دوره رو انجام بدم، بهترین روزهای هفته‌ام هستن. ناراحتم که نمی‌تونم به خاطر دانشگاه بیشتر و جدی‌تر روشون وقت بذارم.

آدم‌هایی که جدی می‌گیرنت، قبلا بهم احساس اضطراب زیادی می‌دادن، هنوز هم یه کم می‌دن، چون پیش‌فرض ذهن من از ابتدا اینه که قرار نیست بتونم انتظارشون رو براورده کنم، قرار نیست در حدی کار کنم که بتونم تاییدشون رو بگیرم. الان حس بهتری دارم و از بودن بینشون احساس اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنم. 

  • جمعه ۱۰ آذر ۰۲

.

The forest just for us, you weren’t there. 

The route I took, I forgot. 

  • پنجشنبه ۹ آذر ۰۲

.

می‌تونی چرخه رو ببینی، می‌تونی همه مراحل رو از اول تا آخر تشخیص بدی؛ اما هنوز نمی‌تونی بشکنیش. 

  • چهارشنبه ۸ آذر ۰۲

.

هرچقدر می‌خوای گریه کن، داد بزن، فرار کن. بالاخره که باید انجامش بدی. بالاخره که باید باهاش رو به رو بشی.

  • يكشنبه ۵ آذر ۰۲

.

ترم پیش فهمیدم نقاشی بلدم و نویسنده‌ی کندی هستم. این ترم تا اینجا فهمیدم طراحی بلدم. ببینیم ترم دیگه چی درباره خودم کشف می‌کنم. 

  • شنبه ۴ آذر ۰۲

ارض موعود

صدها سال وقت داشتن به این نتیجه برسن که خدایان نفرین‌شون کردن، هر سه رو. ارض موعود یه بشارت نیست، یه موهبت نیست، یه نفرینه. این سرزمین هزاران ساله لعن شده.
  • پنجشنبه ۲ آذر ۰۲

.

به یکی جرعه که آزارِ کَسَش در پِی نیست

زحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس


حافظ

  • چهارشنبه ۱ آذر ۰۲
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan