آنیتا و آرتمیس.
حقیقتا که بخشی از روح من اند.
هیچ چیز توی آرت و نوشته های من بی دلیل نیست.
این ها رو برای مِه فرستاده بودم و اون هم شروع کرد به جزئیات دقت کردن و برای هر کدوم شون دنبال دلیل می گشت. نمی تونستم چیزی بهش بگم چون اسپویل می شد اما حس خیلی خوبی داشت. حس اینکه یه طراحی/نقاشی انجام بدی و بیننده توی دقت کنه و اونقدر کنجکاو باشه که سوال بپرسه و نظر بده. با خودم میگفتم آه؟ پس چنین حسیه؟ آیا روزی می تونم چیزی خلق کنم که حداقل ده نفر دنبال فهمیدن معنای پشتش باشن و براش نظر بدن؟ اوه، من دارم برای رسیدن اون روز می سوزم.