اون روزی که سرو رو دیدم، برام سوغاتی و هدیههای باارزشی از ژاپن آورده بود. خیلی خوشحال شدم اما کلمات درست توی سرم شکل نمیگرفتن. به سرو گفتم خیلی دوستشون دارم و ممنونم اما الان نمیدونم چطور احساساتم رو بیان کنم..بهم گفت اشکالی نداره درک میکنه و اون هم توی چنین موقعیتی همینجوری میشه. این جوابش خیلی آرامشبخش بود.