ما بهت اهمیت می دادیم اما تو همیشه بیشتر می خواستی. قلب خالیت هیچ وقت پر نمی شد. داشت ما رو هم تهی می کرد.
.
باید تحمل اینکه توش بد باشی رو داشته باشی. باید تحمل اینکه بد عمل کنی رو داشته باشی.
.
ما برای دنیا مهم نیستیم. چرا دنیا باید برامون مهم باشه؟ گور بابای همه شون. هرچی رو که بخوایم از این دنیا میگیریم. کی میدونه توی این بی نهایت کی تبدیل به گرد ستاره می شیم؟
.
وقتی داشتم کورا می دیدم، یکی از بهترین جمله های این چند وقت رو شنیدم. کورا بالاخره می شکنه و با گریه به تنزین میگه که تمام مدت چقدر ترسیده بوده. تنزین هم بغلش می کنه و بهش میگه:
نباید ترس رو درون نگه داریم و بذاریم بزرگ بشه. باید به زبون بیاریمش. پذیرفتن این که می ترسیم همیشه سخت ترین قسمت چیره شدن به ترسمونه.
من می ترسم تنزین، [...] به نظرت می تونم بهشون غلبه کنم؟ می تونم بهتر بشم؟ می تونم ورژن بهتری از خودم باشم؟ اون روزی داشتم یه ویدئو از School of life می دیدم که میگفت نهایت خواسته های هر انسانی توی این دنیا آرامش خاطره. نیت پشت همه کارها و احساسات شون اینه. که احساس کنن گم نشدن، رها نشدن، می تونن از پسش بر بیان، زندگی بی هدف نیست و ... . همه اش درباره ی همینه. آرامش خاطر، آرامش خاطر می خوام.
.
نگاهم رو از کفش هام می گیرم.
روباهی بین بوته ها پرید.
به آسمون نگاه می کنم.
می دونم کسی اونجاست که بهم باور داره.
قدم های بعدی رو با لبخند بر می دارم.
.
متوجه شدی داشتی با خودت چیکار می کردی؟ چرا این کارو می کنی؟ اینها لکه هایی روی روحت نیستن، اینها لکه هایی روی ارزش تو نیستن. قرار نیست چیزی ازت کم کنن. هر کدوم از این شکست ها - اگر اصلا بتونی روی خیلی هاشون اسم شکست رو بذاری، هنوز موفق نشدن بهش نزدیک تره - قراره به ارزشت اضافه کنن. چون در اولین وهله به این معنی اند که تو برای چیزی تلاش کردی. یک مرحله از کسی که هنوز شروع نکرده جلو تری. یک مرحله حتی از تویی که برای بار اول امتحانش می کنه جلو تری. بیشتر از اونکه چیزی از دست داده باشی، چیزی کسب کردی. تجربه کردی، تجربه کسب کردی. این بلا رو سر خودت نیار، نذار چیزی که کمترین اهمیتی نداره و بخش طبیعی رفتن یک مسیره، تبدیل به نقطه های تاریکی بشه که چند وقت دیگه برای خلاصی ازشون دست و پا بزنی. شکست بخور، مگه چی میشه؟ با خرد کردن خودت چیزی به دست نمیاری.
.
تنهایی، تنها چیزیه که از دستش نمی دیم.