۵ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

.


آیا تصویر درستی از جهان واقعی وجود دارد؟

- هنر در گذر زمان، هلن گاردنر

  • نظرات [ ۱ ]
    • سه شنبه ۳۰ آذر ۰۰

    <Sigh>

    این روزها بیش از مقداری که بتونم سرم رو با چیزها شلوغ کردم و به هیچ کدوم به طور کامل نمی رسم. اگر چند ساعت به روز اضافه می شد، شاید می تونستم. دلم می خواد به تختم نگاه کنم و مثل Zagreus توی Hades بهش بگم: ".I sleep when I die" و به زندگیم ادامه بدم اما نمیشه و مثل آهن ربا جذب یه خواب تیکه تیکه می شم که کسل تر از قبل بیدارم می کنه و روزم با چشم های خسته از خیره شدن به مانیتور و سردرد می گذره.
    حالا که از هیدیس گفتم، بذار این رو هم بگم که دیروز داشتم دنبال یه سری برگه لای پوشه هام می گشتم و اتفاقی به برگه های تمرین خط Copperplate ام برخوردم.  اون موقعی ترم سه بودم و یادمه زمان سختی رو می گذروندم، برای همین نوشته های کوچیکی دور تا دور صفحه ها نوشته بودم تا به خودم انگیزه بدم و پیش برم: Again! I can make it! Try again! I can do it! etc، با یه عالمه :> و :C های نخودی. و چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که زگریس هم توی بازی همین ها رو تکرار می کنه.
    هممم... واقعا دلم می خواد یه روز بشینم پست های طولانی درباره Hades, Gris و یا Arcane بنویسم. کلی کار هست که می خوام انجام بدم و به همون مقدار وقت ندارم. فکر کردن به این مسیر طولانی خسته ام می کنه. به جاش دلم می خواد همه دوستام رو از نزدیک ببینم و باهاشون حرف بزنم. 


    پ.ن: اگر توی ختمم Light of the seven Symphony [flac] پخش نکنید، من نمیام.
  • نظرات [ ۵ ]
    • يكشنبه ۲۸ آذر ۰۰

    .

    I don't live here.

  • نظرات [ ۳ ]
    • جمعه ۲۶ آذر ۰۰

    .

    I'm a WIP.

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۱۴ آذر ۰۰

    در باب نویسنده خوب

    یکی از نکته هایی که یه نویسنده داستان رو خوب می کنه؟ اینه که باعث میشه فراموش کنم کسی این داستان رو نوشته. 
    یکی از چیزهایی که توی داستان توی ذوقم می زنه اینه که نویسنده نکات اخلاقی یا نتیجه رو به جای اینکه تحت داستان یا از طریق شخصیت ها به مخاطب بده، خودش تعریف می کنه و به جای خواننده قضاوت می کنه. به عنوان خواننده دوست دارم خودم تصمیم بگیرم، با اینکه می دونم داستان آینه ی نویسنده است و خودش و ایدئولوژیش به طریقی اون پشته حتی اگر به نظر نیاد. هیچ کس دوست نداره به طور مستقیم نصحیت بشنوه چون اون رو توی موقعیتِ پایین تر قرار میده و به برتری دیگری اقرار می کنه. 
    نمونه ی بارزش - که عمرش طولانی باد تا دو تا کتاب آخر رو منتشر کنه - جرج آر آر مارتین، نویسنده بازی تاج و تخته. مارتین داستانش رو از طریق شخصیت های مختلف روایت می کنه که هر کدوم علاوه بر تفاوت ها و پیچیدگی هایی که خودشون دارن، نماینده یک نفر از یک خاندان یا گروه  با شیوه فکری خاص خودشون هستن. گاهی یه اتفاق رخ میده و خواننده میتونه جای شخصیت های مختلف بشینه و خودش قضاوت کنه که می خواد با کدوم شون همراه بشه یا کدوم دیدگاه درسته. فرایند نتیجه گرفتن توی ذهن خواننده شکل میگیره نه توی متن کتاب. 
    اینکه مارتین داستان رو با چند شخصیت پیش میبره به این معنی نیست که یه نویسنده با فقط یه زاویه دید نتونه خودش رو پنهان کنه و قضاوت رو به عهده مخاطب بذاره. حتی اگر نویسنده می خواد من نتیجه خاصی بگیرم، میتونه این کار رو بدون آشکار کردن خودش انجام بده. به شرط اینکه نویسنده ماهری باشه.
  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰
    I'm a beast, I'm a monster,
    a savage; and any other
    metaphor the culture can
    imagine, and I've got a caption
    for anybody asking; that is
    I'm feeling fucking fantastic.
    آرشیو مطالب