۱۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

چالش خط و حرف: روز سی ام - Light

 

Let's hold on to our lights.

 

امروز آخرین روز چالش سی روزه ی خط و حرف بود که با آمایا انجام دادم. ایده چالش از من بود اما خودم هم فکرش رو نمی کردم اینقدر خوب پیش بره. فکر می کردم زود رها کنیم یا روزهای بیشتری رو ببازیم. اما تاثیر چالش خیلی بیشتر بود. مدت ها می شد که روزانه برای طراحی/نقاشی کردن وقت نمی گذاشتم و خیلی کم با تبلتم کار می کردم اما هرروز بیشتر و بیشتر سعی کردم توی یه مدت محدود یه کار قابل قبول تحویل بدم و یا از اینکه حتی ساده ترین کارهام رو به اشتراک بذارم، نترسم. چیزهایی رو که یه بهونه براشون می گشتم، بکشم و سراغ ایده های جدید و قدیمی برم. و همین ها، کار کردن و نتیجه اش رو دیدن و افزایش رضایتم باعث شد با روحیه خیلی بهتری از زمانی که چالش رو شروع کردم، تمومش کنم. چیزی که انتظارش رو نداشتم این مقدار همراهی شماها بود. همونطور که موضوع پروژه پایان نامه ام هست، این هم از همون ابتدا یه سفر بود؛ بخشی از مسیری که باید می رفتم، بخشی از سفرم. ممنونم که توی سفر خودتون، بخشی از راه رو هم با من شریک شدین. 

 

سفر هنوز ادامه داره... . ;>

  • نظرات [ ۱۱ ]
    • شنبه ۸ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و نهم - Eyes

     

    سپیدار(صنوبر؟)، همیشه این احساس رو بهم می داده که داره نگاهم می کنه. 

    .

    برای سومین بار خودم موهام رو کوتاه کردم. حس اینکه تک تک رشته ها رو با قیچی میبرم و وقتی به زمین نگاه می کنم، تیکه های سیاه همه جا ریخته، این حس که وقتی دست لای موهام می برم، هیچی توی دستم باقی نمی مونه... .

     

     

    + چایی با لیمو و عسل، چایی با پای سیب. 

    ++ فردا تمومه!

  • نظرات [ ۸ ]
    • جمعه ۷ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و هشتم - Cracked

     

    فرقی نداره کجا برم، هر جا برم این تصویر شکسته رو با خودم می برم. زمینی که تو روش راه میری، سفت و محکمه و زمینی که من روش راه میرم، زیر قدم هام ترک بر میداره و هر لحظه منتظرم که فرو بریزه... . 

     

    آنیتا. شبیه چیزی که توی ذهنم بود نشد ولی خب تلاشم رو کردم درست در بیاد. 

  • نظرات [ ۶ ]
    • پنجشنبه ۶ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و هفتم - Cave

     

    هیولای درون غار

     

    یه اتود سریع. حیلی چیزی توی ذهنم نبود، گذاشتم خودش بیاد. از این براش خیلی خوشم میاد، حس پاستل میده. 

     

    .

    هنوز بهش عادت نکردم؛ اینکه کیتسونه نزدیک نیمه شب بهم پیام میده تا آنلاین خسوف رو نگاه کنم، اون توی تاریکی نشسته و به صدای جیرجیرک ها گوش میده در حالی که اینجا تازه عصر شده و هوا روشنه. چطور میشه توی دو جای مختلف بود و به یک چیز نگاه کرد؟ خسوف خیلی زیبا بود و روی ویدئو موسیقی هایی پخش میشد که من رو از این دنیا جدا می کرد، انگار که این اتفاق جایی توی دنیای دیگه ای بود، یا حداقل، زمان و مکان دیگه وجود نداشت. گاهی ابرها از جلوی ماه که نیمی روشن بود و نیمی تیره رد می شدن و به نظر میومد که تازیکی داره نور رو می بلعه یا ماه ذره ذره نابود میشه... و بعد در نهایت دوباره اونجاست، درخشان و نورانی.
     


    + رفتم این و این و این رو روی کاغذ گلاسه آ3 پرینت گرفتم و زدم به دیوار. آنیتا و آرتمیس بالای تختم هستن و توی آینه نگاه کنم میبینم شون. "دعوت به سفر" رو هم زدم کنار آینه. هر سه، توی یه قاب. 

  • نظرات [ ۶ ]
    • چهارشنبه ۵ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و ششم - دعوت به سفر

     

    سفر قهرمان - دعوت به سفر

     

    اتود برای موضوع پروژه پایان نامه ام، جست و جو.

    باید برای استادام بفرستم شون و برام cross finger کنید که قبول کنن این موضوع رو و همینطور به دیجیتال بودنش گیر ندن. *sigh* این اتود دو روز طول کشید. 
    دوست دارم آنیتا و آرتمیس رو هم وارد این پروژه کنم، این آنیتاست.

     

     

    + قبول کردن. 
    ++ استاد بهم گفت این یه کار کامله، اتود نیست. =))

  • نظرات [ ۶ ]
    • سه شنبه ۴ خرداد ۰۰

    Compatible

    In my mind, I'm the hero that saves me.

    .

    You can call till your voice is running out

    but I can't hear you now

    I'm somewhere far away where you can't bring me down

    I can't hear you now

     

    بگو، فریاد بزن، ولی من نمی شنوم. حرفات روم اثری نداره. نمیدارم منو از خودم بگیری. نمیذارم کسی رو که به زور سرپا کردم دوباره زمین بزنی.

    .

    فرار کردی؟ اگر وایمیسادی بهتر نبود؟

    .

    I'm a beast, I'm a monster, a savage
    And any other metaphor the culture can imagine
    And I got a caption for anybody asking
    That is I'm feeling fucking fantastic

    .

    Go further.

    .

    You've met wrong people and maybe same goes for them to be fair; but the point is you learned something.

    .

    That was a moment of confidence and trust. I liked it. 

    We have a story unwritten. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • سه شنبه ۴ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و پنجم - Gothic

     

    آنیتا و آرتمیس با استایل گاث برای دیروز. اسکچش توی پست قبل هست اگر ندیدین.

     

     +Bonus:

    ترجمه:

     

    آرتمیس: من هنوزم نمی تونم صورتت رو ببینم.

    آنیتا: لازم نیست. من ازت خوشگل ترم.

    آرتمیس: شبیه آدیداس به نظر میرسم.(به خاطر خط های موهاش)
    آرتمیس: ... پام می خاره.
    آنیتا: منم همینطور.
    آنیتا: به نظرت می تونیم با این تورها ماهی بگیریم؟ (اسم این مدل جوراب/ساق ها Fish net ئه چون. لول)

    آرتمیس: شاید... میخوای امتحان کنیم؟
    آنیتا: آره.

  • نظرات [ ۱۱ ]
    • دوشنبه ۳ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و چهارم - Gothic

     

    یه اسکچ سریع از آنیتا و آرتمیس به مناسبت امروز که World Goth Day بود. میخواستم لباس بپوشم(فیش نت TT) و آرایش کنم ولی امروز خیلی کم انرژی بودم، دائم بین خواب و بیداری دست و پا می زدم و حدود شش ساعت هم برق رفته بود. این اسکچ رو کامل و تمیز می کنم و اینجا میذارم یا یه پست جدید میزنم.

  • نظرات [ ۲ ]
    • يكشنبه ۲ خرداد ۰۰

    چالش خط و حرف: روز بیست و سوم - X

     

    X

    دیده نمیشه و فقط من میدونم که اونجاست.


     

    + امروز یه کار دیگه انجام دادم که قصد داشتم اون رو آپلود کنم، اما در نهایت به نظرم اومد وقتش نبود که اینجا بذارمش. 
    ++  احوال این روزها

  • نظرات [ ۷ ]
    • شنبه ۱ خرداد ۰۰
    آرشیو مطالب
    نویسندگان