اتفاقی که آن روز افتاد، از این قرار است: به کمک معلم‌های دوره کمیکم، یک شانس بورسیه در SAW برای ایرانیان باز شد که رایگان در دوره یکساله کمیک مجازی‌اش شرکت کنند. صدف و ماهور دو سال پیش همین دوره را در SAW گذراندند و ما هم به همین واسطه با آن آشنا شدیم.  SAW یا Sequential Artists Workshop یک موسسه غیرانتفاعی آموزش کمیک در آمریکا است که پس از CCS یا The Center for Cartoon Studies به چشم می‌آید. تحصیلات آکادمیک در زمینه کمیک بسیار نوپاست و دانشگاه‌های انگشت شماری کمیک تدریس می‌کنند که غیر دولتی هستند و شهریه‌های بالایی دارند؛ بیشتر آنها نیز روی پژوهش و تحصیلات عالی تاکید دارند، نه خود فرایند ساخت کمیک به عنوان یک هنرمند (منظور در غرب است، در شرق اوضاع کمی فرق می‌کند). برای همین، موسساتی مثل CCS و SAW از مکان‌هایی هستند که علاقمندان کمیک معمولا از آنها سر در می‌آورند. هرچند شهریه‌های CCS هم به نسبت SAW بالاست آن را کمتر در دسترس قرار می‌دهد. 

در این مدرسه کارگاه‌های رایگانی هم برگزار می‌شود که من برای مدتی در کارگاه‌‌های جمعه شب‌هایش شرکت کردم. از کلاس کمیک بر می‌گشتم خانه، می‌خوابیدم و بعد ساعت سه و نیم شب بیدار می‌شدم تا در کارگاه شرکت کنم. تجربه جالبی بود، مغزم خواب بود و تلاش می‌کردم برای کمیک ازش ایده بیرون بکشم. نکته جالبی که از آن کارگاه‌ها به یادم مانده، رده سنی بالای شرکت‌کنندگان بود که با اشتیاق کمیک می‌زدند و در Zoom به بقیه نشان می‌دادند. برایم شگفت‌انگیز بود که اینقدر به کمیک اهمیت می‌دهند و بخشی از زندگی معمولی و جاری یک تعداد زیادی انسان است. این خارجی‌ها واقعا از هیچ فرصتی برای دورهم جمع شدن و به اشتراک گذاشتن دریغ نمی‌کنند. نکته‌ی بعدی، فضای سالم و دوستانه‌ی این Meetingها بود که همگی لبخند می‌زدند، با دقت کارها را نگاه می‌کردند و میزبان‌ها نیز با احترام و سازنده از کارها تعریف می‌کردند و نقاط قوت‌شان را می‌گفتند. این‌ها می‌دانند کار شخصی هر فرد مخصوص به خودش است و اگر می‌خواهند ایراد هم بگیرند، باید قبلش از هنرمند اجازه بگیرند و پیشنهاد بدهند؛ ایراد گرفتن در واژه‌نامه آنها جایی ندارد. یاد همه دفعاتی افتادم که دوست نداشتم کارم را به بقیه و به خصوص استادهای دانشگاهم نشان بدهم و دائم اضطراب عالی کار کردن من را از تمرین کردن دور و دورتر می‌کرد (و می‌کند). 

وقتی خبر باز شدن این بورسیه آمد، من هم پرتفولیو تهیه کردم، لینک نمونه کارهایم را گذاشتم و Google form درخواست را مثل بقیه پر کردم؛ اما هیچ امیدی به گرفتن بورسیه نداشتم. فقط می‌خواستم شرکت کرده باشم که بعدا فکر نکنم اضطراب نگذاشت حتی حداقل لازم را انجام بدهم و همینطور به این بهانه یک پرتفولیو ساخته باشم و بیشتر یاد بگیرم یک پرتفولیوی خوب چگونه است (لینکش را برایتان اینجا گذاشته‌ام که اگر خواستید ببینید). انگیزه‌نامه‌ای را که خواسته بودند، نوشتم و درخواستم را ثبت کردم که کاملا فراموش کنم چنین چیزی وجود دارد. چرا باید به آن فکر می‌کردم و استرس می‌کشیدم وقتی می‌دانستم چه کارهای قوی‌ای در میان بچه‌هایمان وجود دارد؟ اگر یک نفر قرار بود برای این بورسیه انتخاب شود، آن من نبودم. تا آن روز که معلم‌هایم زنگ زدند و گفتند کارهای ارسالی آنقدر خوب بوده که گروه داورها تصمیم گرفته‌اند بورسیه را به سه نفر بدهند و با وجود پایان‌نامه ارشد، می‌خواهم در این بورسیه شرکت کنم یا نه؟ جواب واضح است. روی هم بیش از هفتاد و پنج نفر برای این بورسیه اقدام کردند که من مطمئنم نیمی از آن شامل بچه‌های کمیک مکتب تهران (اسمی که روی خودمان گذاشته‌ایم و بر وزن سنت نام‌گذاری مکاتب نگارگری ایرانی است) می‌شود. یک نفر دیگر نیز از مکتب تهران انتخاب شد و نفر سوم ناشناس است که به زودی در جریان دوره با او آشنا می‌شوم. 

کلاس‌هایم از دو هفته بعد شروع می‌شود و هر هفته Meeting داریم تا هم دیگر را بشناسیم، صحبت کنیم و سوال بپرسیم. اولینش فردا شب ساعت نه و نیم است و دومی، سه شنبه هفته بعد، ساعت سه و نیم صبح. کمی اضطراب دارم، با آنکه قبلا در طی کارگاه‌های جمعه میزبان (و موسس SAW) را دیده‌ام و با او حرف زده‌ام. بیشتر از این نگرانم که نتوانم به خوبی که در توانم هست، مقابل جمع انگلیسی صحبت کنم. هرچند با شناختی که از محیط سالم و Diverse آنجا دارم، می‌دانم قرار است با احترام و دقت به حرف‌هایم گوش بدهند تا منظورم را برسانم و حتی تشویقم کنند. کاش می‌توانستم حضوری در SAW شرکت کنم، آنجا در ذهن من، شبیه خانه است، خانه‌ای برای کمیک و کمیک دوستان، برای کسانی که از جاهای دیگر رانده شده‌اند و مسیر کمیک آن‌ها را به هم رسانده. فکر می‌کنم بیشتر از اضطراب، هیجان‌زده‌ام که از هنرمندان حرفه‌ای و مطرح یاد بگیرم و تمرین کنم. آماده‌ام که بهترینم را وسط بگذارم و از فرصتی که بهم داده شده، استفاده کنم. این فرصتی بود که می‌توانست مال کس دیگری باشد؛ اما حالا در اختیار من است و می‌خواهم وقتی از آن بیرون می‌آیم، داستانگوی بهتری شده باشم.