وایی گوگولی*^^* من خودم از حیوونا میترسم کلا،از پروانه و زنبور بگیر تا اونایی که جثه شون نسبتا بزرگه،ولی از بعضی حیوونا در حد عکس خوشم میاد که هریِ تو جزو اون گوگولاست که تو عکس دلم میخواد بغلشون کنمم:^)))
آره از هر نوع حیوونی میترسم :( خصوصا سگ و گربه..
خیلی کوچولوعهه :")) وویی^~^
وای خدایا T-T وای وای وای T-T
بچه ی منم خیلی دوست داره بره لای پتو بخوابههه. گاهیم شده می آد رو پاهام می خوابه شبا نمی ذاره بخوابم خودمم.
وای زیر گردنش *-* پنجه هاش*-* خیلی خوشگلههه خیلی خیلی. شنیده بودم گربه های پسر اذیت می کنن یکم. این اذیت نمی کنه؟
می شه از طرف من بوسش کنی؟ =) زیر گلوشو هم ناز کنن خیلی نرم به نظر می رسه*-* پنجه هاشو می ذاره فشار بدی آیا؟ :دی اگه می ذاره که اونارو هم فشار بده از طرف من بی زحمت :دی تنکیو
(زیرلب قربان صدقه ی هری می رود و فولدر عکس های بچه اش را باز می کند تا برود و پست را بگذارد)
منم عقیمش کردم. دخترا بیشتر درد می کشن اگه عقیم نشن و اینا، قشنگ یادمه بعد از جراحی تا سه هفته فقط می خوابید و اونقدر جای زخمش درد می کرد که نمی تونست درست بخوابه. وای خیلی ناراحت بودیم اون موقع ولی الان دیگه حالش بهتر شده :)
آرررره این بچه هم کلا مشکل داره. دامپزشکی که برده بودمش می گفت که چون احتمالا تو بچگی از مادرش زود جدا شده یکم وحشیه. اون اوایل خیلیییی بد گاز می گرفت. (البته الانم گاز می گیره ولی دیگه یکم کنترل می کنه خودشو)
آخی*^*
وایییی قلبممم!!چقدر گوگولی و نرمههههه
هری خیلییی خوشگل و نازه*---*♡
خیلی دلبره :">
صرف نظر از قشنگی عکسها و خود هری، اینطور به نظر میاد که باید خیلی هم حرف گوش کن باشه. :))
اوهوم... هرچقدرم گول زننده باشه ولی از چشماش معلومه بچه خوبیه و رفتارهاشم اینو تایید میکنه! :)) پس در واقع وابستگیشم به شما بیشتره از بقیه اینطور که معلومه.
عه سارا خانوم حلقه داری
گربت خیلی نازه منم یه گربه از روی دیوار حیاطمون رفت و آمد میکنه تازگیا بچه دار شده بچش دنبالش راه میفته اندازه کف دسته خیلییییییییی ناز میباشه 🤩 هی دلم میخواد بگیرمش ولی بیخیال میشم
نه آخه مادرم یه جفت کبوتر آورده میگه اینارو دون بدیم خوش شانسی میارن 😐 یعنی خوبه که اینا توی خونه و زندگی باشن بعد از اون طرف از سگ و گربه متنفره
حالا جالبه این گربهه میاد به کبوترا از اون بالا میو میکنه کبوترا هم به اون بق بقو میکنن و نه اینا قصد خوردن کبوتر دارن نه اونا قصد ترسیدن
آره یه روز گربهه اومده بود تو حیاطمون رفته بود سر سطل آشغال داشت اسنخون میخورد😂 یعنی اون دوتا کبوتر قهوه ای که از بس دون خوردن شبیه مرغ شدن هیچی
خیلی گربه با ملاحظه ایه