عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
- حافظ
عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
- حافظ
به بهانه باز کردن در بالکن برای هری، چشمم به شباهنگ (سیریوس) افتاد که آبی کمرنگ میدرخشید. بالای سرم رو که نگاه کردم، هرمز (مشتری) و کیوان (زحل) رو دیدم که گویا امشب با ماه قرینگی داشتند. هرچند ماه رو ندیدم و خوب شد که مدارش توی دیدرسم نبود، وگرنه نمیتونستم با اون درخشندگی باقی ستارهها رو ببینم. دلم برای دیدنشون لک زده بود. (+)
راهنمای ساده آسمان شب: نقاط نورانی چشمکزن، ستارهاند و در غیر این صورت، سیارهاند. اگر این شبها یک ستاره خیلی پرنور سمت جنوب دیدید که چشمک میزد، دارید به شباهنگ نگاه میکنید که بیشتر رنگش آبی یا نقرهایه. اگر ستاره چشمک نمیزد و مدارش بیشتر به مرکز آسمون نزدیک بود، دارید به هرمز نگاه میکنید و رنگش بیشتر زرد یا طلاییه.
شباهنگ
بخشی از شکارچی، و سمت راستش نهر و پایینش خرگوش
هرمز، سمت راستش گاو، پایینش با فاصله کیوان
تابستون امسال هم رفته بودم یه رصد کوچیک از بارش شهابی پرساووشی. متاسفانه نشد که شهاب ببینم، ولی با تلسکوپ کیوان رو دیدم. این عکسها رو اون شب گرفتم و قرار بوده توشون قو (دجاجه) باشه، ولی الان اصلا یادم نمیاد کجا بود! :)) الان صرفا خوشحالم از اینکه میتونم رنگهای مختلف ستارهها رو ببینم. ستارهها به رنگهای مختلفی میسوزن که نشون میده عمرشون چقدره. همینطور نورشون از جو زمین که عبور میکنه، ممکنه رنگشون تغییر کنه. شباهنگ آبی میدرخشه چون یه ستارهی جوونه! و نگهبان شمال (آرکتوروس) سرخ میدرخشه چون دیگه سنی ازش گذشته؛ آتش آبی با حرارت بیشتری میسوزه تا آتش سرخ. (نگهبان شمال شاید توی یکی از عکسها باشه ولی تشخیصش سخته.)
+ جایزه:
امروز نزدیک سه ساعت رانندگی کردم و فکر میکنم رانندگی کردن اینجا خودش یه مدال میخواد؛ کاش میتونستم به رزومهام اضافه کنم به عنوان مدرک توانایی زنده موندن در جنگل. حقیقتش رو بخواید، فکر میکنم مردم ما آرزوی مرگ دارند. شاید خودآگاه نیست، شاید اونقدر از زندگی سیر شدن که ناخودآگاه به سمت خودکشی میل پیدا کردن؛ وگرنه کسی که جونش براش مهم باشه اینطوری رانندگی نمیکنه! اون از موتوریهایی که خیابون رو عمودی قطع میکنن و این هم از ادمهایی که بدون نگاه کردن همینجوری میپرن وسط خیابون. احتمالا صبح با یه "خدایا به امید تو!" میزنن بیرون و همین! محلههای شلوغ تهران اصلا یک مرحله دیگه از هوشیار بودن و سرعت عمل رو میطلبه. چون کلا قانون وجود نداره، هرکاری دوست داری بکن، هرج و مرج خالص تا مرز تصادف. تعجبی نداره که همیشه بزرگراهها رو به سطح شهر ترجیح دادم. فضا باز، مسیر سرراست، ورودی و خروجی مشخص.
بگو ستارهی دردانه
در انزوای رصدخانه
کدام کوزه شکست آن روز
که با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقهی دستانش
به دورِ گردنِ خیام است
- حسین صفا
- پایاننامهات در چه حاله؟
+ ماه دیگه. موضوعت رو انتخاب کردی؟
- ماه دیگه. *سر تکون میده*
+ صحیح. *سر تکون میدم*
مکالمه من و بابا.