یکی دیگه از چیزهایی که زمستونها منتظرشم، دیدن شکار شبانهی شباهنگ و شکارچیه. این چند سال که به این خونه جا به جا شدیم، نتونستم مثل گذشته آسمون رو دنبال کنم؛ اما دست کم تلاش میکنم یک بار هم شده این ستارهی آبی رو ببینم. این مدت آلودگی هوا و آلودگی نوری تهران خیلی مانعم شدن. هفتهی گذشته، بعد از یه روز بارونی که باد همهی ابرها رو با خودش برده بود، دیدمشون. شفاف و درخشان، مثل هر سال، مثل همهی این هزاران سالی به انسانها طلوع کردن و گذاشتن ازشون افسانه بسازن. دیدنشون همیشه باعث میشه لبخند بزنم.
یه عکس دسته جمعی از همهشون. به ترتیب از روی قطر بالا راست به چپ:
خوشه پروین، صورت فلکی گاو، صورت فلکی شکارچی، شباهنگ.
با یه کم دقت، سحابی شکارچی هم پایین کمربندش دیده میشه.