آب سرد رودخانه جسم بیحسم را با خود برد، در حالی که چشمان نیمه بازم آسمان را در پس اشکها تار میدید. به آرامی هوشیاریام را از دست دادم. هنگامی که چشم باز کردم، در احاطهی بنفشهها بودم.
آب سرد رودخانه جسم بیحسم را با خود برد، در حالی که چشمان نیمه بازم آسمان را در پس اشکها تار میدید. به آرامی هوشیاریام را از دست دادم. هنگامی که چشم باز کردم، در احاطهی بنفشهها بودم.
اینا رو تو کانالت میخونم، میرم تو خلسه.
با خودم گفتم کاش یه چیزی بود که دقیقا همون حس عجیبی که بهم منتقل میکنن رو توصیف کنم، نمیدونم...