مدت کوتاهیه دارم به این فکر می‌کنم بعضی آدم‌ها هستن که کنارشون احساس قدرت می‌کنی. آدم‌هایین که وقتی صحبت می‌کنن، حس می‌کنی اون نیرویی که اون‌ها رو به جلو برده و باعث شده ادامه بدن، درون تو هم هست. آدم‌هایین که هر نقطه دنیا و هر کاری براشون قابل دسترسه، کسایین که می‌تونن تغییر ایجاد کنن. به خودشون و توانایی‌شون باور دارن و اگر چیزی رو بخوان، مهم نیست چه مانعی، تا تهش میرن. اونها اگر جلو میرن، پیشرفت می‌کنن یا موفقیت کسب می‌کنن، کنارشون احساس کوچیکی نمی‌کنی. آدم‌هایین که مستقیم و غیر مستقیم باعث بالا رفتن اطرافیانشون می‌شن. کنار اینجور آدم‌ها، به خودت باور پیدا می‌کنی، فکر می‌کنی تو هم می‌تونی توی جرم اطرافت حرکت کنی و تغییر ایجاد کنی (و منظورم از تغییر، تغییر در روال کار دنیا یا همچین چیزهای بزرگی نیست. صرف وجود داشتن، پذیرفتن خودت و این دنیا و اراده برای حرکت درشه).

 در عوض، خیلی‌ها هم هستن که کنارشون از قدرتت کم می‌شه؛ کنارشون فکر می‌کنی خواستن چیزی در دنیا نمی‌تونه شامل تو هم بشه و موفقیت همیشه فقط برای اون‌هاست. از برخورد با آدم‌های دسته اول خیلی خوشحالم و قدردانم که این فرصت رو داشتم باهاشون آشنا بشم. کنارشون بودن، گوش دادن بهشون و حرف زدن باهاشون باعث می‌شه دنیا برات گسترده بشه و زاویه دیدت تغییر کنه. گاهی وقتی باهاشون رو به رو می‌شی، متوجه نیستی از دسته اول هستن؛ تا وقتی که با دسته دوم برخورد می‌کنی و می‌بینی آدم‌ها می‌تونن اگر بهت خیری نمی‌رسونن، دست کم شر نرسونن*؛ اما بعضی‌ها ترجیح می‌دن از روی بقیه رد بشن تا خودشون احساس خوبی پیدا کنن. امیدوارم بتونم توی زندگیم بیشتر از دسته اول باشم. 

 

 

* امیدوار بود آدمى به خیر کسان / مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان (سعدی)

+ مرتبط