یه روز از اینجا میرم. اون روز میرسه، هنوز آفتاب نزده از خونه بیرون میزنم و حتی به مسیری که اومدم نگاه نمیکنم، فقط به جلو خیره میشم و به آسمونی که کم کم روشن میشه. یه روز میرم و چیزی از خودم باقی نمیذارم. انگار هیچوقت اینجا وجود نداشتم.
یه روز از اینجا میرم. اون روز میرسه، هنوز آفتاب نزده از خونه بیرون میزنم و حتی به مسیری که اومدم نگاه نمیکنم، فقط به جلو خیره میشم و به آسمونی که کم کم روشن میشه. یه روز میرم و چیزی از خودم باقی نمیذارم. انگار هیچوقت اینجا وجود نداشتم.