وظیفه ی خودم می دونم روزی 10 بار کله ی هری رو بوس کنم. 

.

یک نفر میره و یک نفر دیگه میاد. به نظر میرسه دارم به چیزی که می خوام نزدیک میشم.

.

If I can live through this, I can do anything واقعا. 

اگر این یک ماه رو با موفقیت بگذرونم، دیگه کاری نیست که از پسش بر نیام.

.

Yeah, kiddo. We're trying to learn this world and its people bit by bit.

.

Why you keep doing that? You want an enemy? Then, I'll be one. 

.

خیلی ناراحتم کرده بود اما نمی فهمیدم دقیقا از کجا ناراحت شده بودم. نشستم برای خودم همه ی گفت و گو و حس هام رو مثل تمرین ها نوشتم. متوجه شدم مشکل کار کجا بود و تونستم با خودم حلش کنم. مقداری هم گریه کردم اما اینکه تونستم به احساسم اهمیت بدم و بعد منطقی رفعش کنم حس خوبی بهم داد. 

.

نفس بکش. نفس بکش. 


اضطرابم اغلب اونقدر بالاست که بیشتر زمان رو دارم با خودم صحبت می کنم، خودم رو بالا می کشم، دلداری می دم و تشویق می کنم تا بتونم یه کاری رو انجام بدم. یعنی، خیلی بیشتر از اون زمانی که اصلا یک کاری وقت ببره، دارم با همه چیزهایی که میخوان منصرفم کنن و نذارن از توی منطقه امنم تکون بخورم می جنگم. 


تو از پسش بر میای. برو جلو. 


تعداد دفعاتی که دیشب با خودم تکرار کردم "یک لحظه بمیر که یک عمر نترسی." از دستم در رفت. هم نتونستم زود بخوابم و هم هر یک ساعت از خواب پریدم تا صبح شد و در حالی که معده ام توی حلقم بود شروع کردم آماده شدن.