وبلاگ ها یه طوری شدن وقتی بازشون می کنم سردرد می گیرم. یه کاری با قالب نکنید که آدم نتونه متن رو بخونه. تاثیرگذاره مطمئنا اما ما برای محتوا اینجاییم نه قالب.
.
این بده که من اون چیزی نیستم که ازم انتظار میره؟ اینکه قرار نیست کاری رو کنم که از کسی توی موقعیت من انتظار میره انجام بده؟ درباره اش مطمئن نیستم. اینکه اون چیز چیزیه که من می خوام یا نه. در همین لحظه، طی این روزها، فهمیدم می خوام برای الان و یه مدت چیکار کنم. اما برای بعدش؟ مطمئن نیستم. این احساس که اگر اون چیزی که ازم انتظار میره و فرصتش رو هم دارم انجام ندم، بی ارزش میشم داره اذیتم می کنه. اینکه فرصتش دیگه پیش نیاد و یا کار الانم به نتیجه نرسه و اگر این کار رو انجام میدادم، نتیجه بهتری می گرفتم. من هنوز درونم در حال جنگم تا یه راه صاف از این کوره راه ها ایجاد کنم. شاید هم قراره تهش این راه فقط کوره راه خودم باقی بمونه. اما آیا وقتی جلو رفتم، وقتی به عقب برگشتم و نگاه کردم، اون موقع با خودم میگم که باید طور دیگه ای پیش میرفتم و هدرش دادم؟ برای کی و چی قراره پاشنه دنیا رو از جا در بیارم؟ بهم گفت هیچ کدومش هدر نمیره و من به حرفاش باور دارم اما هنوز تردید وجود داره. باید تردید رو کنار بذارم و به یک چیز بچسبم و ادامه بدم. و ادامه بدم. و ادامه بدم. و ادامه بدم. و ادامه بدم. تردید من رو توی حالت تعلیقی نگه میداره که لحظه لحظه اش جهنمه. باید از این جهنم خارج بشم.
.
What on earth is love?
.
If I can live through this, I can do anything.
.
یه کم دیگه صبر کن. فقط یه کم دیگه. خیلی زودتر از چیزی که فکرشو کنی تموم میشه.
.
ایکاروس، بال هایت را کجا گذاشتی؟... گفته بودم که خورشید بال هایت را خواهد سوزاند... .
.
Die and save your soul.
اسم یه موسیقی بی کلامه که چند وقت پیش پیداش کردم. دائم منو یاد اون جمله میندازه که میگه "اگر یه قهرمان نمیری، اونقدر زندگی می کنی که کم کم خودتو ببینی که تبدیل به آدم بده ی داستان شدی." لول
.
Every wound will shape me
Every scar will build my throne