۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

در میان برگ‌های سینگونیوم

به مهستی‌ها و هایده‌های خفه‌شده در گلویش فکر می‌کنم، به لباس‌های زیبایی بر تنش که پاهای خیاط‌شان را به دو نیم کرده‌اند، به مدرسه‌ای آوار شده بر کمرش. به مادرم فکر می‌کنم. به مادرم و زندگی‌ای که در آن مرده است. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۲۵ آبان ۹۹

    .

    Just a man, 

    And his will to survive. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • يكشنبه ۲۵ آبان ۹۹

    ادعای واهی

    واقعا کارهای دانشگاه نمونه‌ی کوچیک بارزی از کل سیستم کشوره. سامانه اینترنتی راه انداختن برای پوشش دادن درس‌های آنلاین این همه دانشجو. با اصرار فراوان که باید بیشتر کارتون توی سامانه باشه. از طرف دیگه سامانه اونقدر ضعیفه که پیام میدن توی ساعت اداری نباید آنلاین بشی، که نمی‌تونی هم. یعنی این حد فاصل بین چیزی که هستن و چیزی که میخوان باشن و اصرار برش دارن که نه همونی هستن که انتظارشونه، مقدار عظیمیه. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • جمعه ۲۳ آبان ۹۹

    Divided

    We are separating... Separating from the ghost of what we had, who we were... . To who we are. To who we are.

    It's not necessarily bad, just sad. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹

    .

    "فردا قراره بارون بیاد. بیا اینجا."

  • نظرات [ ۰ ]
    • چهارشنبه ۲۱ آبان ۹۹

    .

    I don't want to be a failure. 

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۱۲ آبان ۹۹

    .

    می خواستم توی یه جنگ بمیرم. می خواستم توی جنگل تمرین کنم و از درد ماهیچه هام نتونم شب ها درست بخوابم، نیمه شب روی سنگ های سرد و سفت کتابخونه دور کتاب ها چنبره بزنم و یافته هام رو برای استاد تعریف کنم، صبح تا سر تپه بدوم و زخم بردارم. می خواستم بجنگم، صدای شیپور جنگ رو بشنوم و احساس کنم که قلبم در حال بیرون زدن از رگ هامه، دسته ی شمشیرم رو بگیرم و درحالی که از ترس عرق سرد کردم به جلو بدوم، به سمت سرنوشتم... اما اینجا گیر افتادم. بهم میگن جای تو اینجاست ولی مهم نیست چه اتفاقی میفته، هیچ وقت نمی تونم به زندگی در اینجا عادت کنم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • شنبه ۱۰ آبان ۹۹

    Faceless

     

    One monster crawled inside

    I swear I saw it die

    Save me from the nothing I've become

    سخت تر شده، دارم بزرگ می‌شم و مقاومت در برابر خودم سخت تر و سخت تر میشه. 

    این چه آدمیه که دارم می‌سازم؟ 

  • نظرات [ ۱ ]
    • يكشنبه ۴ آبان ۹۹

    Buju pt.6

    صفحات اسفند و سال نوی بولت ژورنالی که سفارش گرفتم و درست کردم. این دیگه پست اخره. 

  • نظرات [ ۱ ]
    • شنبه ۳ آبان ۹۹

    .

    دلم می‌خواد برم به کتابخونه‌ای که اون روز توی Google Map همین اطراف پیدا کردم و کارت عضویت بگیرم تا از عذاب وجدان خرید تازه کتاب‌هایی که قرار نیست به این زودی‌ها بخونم فرار کنم. اینکه از فردا منو توی کتابخونه در حال قرض گرفتن کتاب ببینید اصلا تصور بعیدی نیست. 

    • جمعه ۲ آبان ۹۹
    I'm a beast, I'm a monster,
    a savage; and any other
    metaphor the culture can
    imagine, and I've got a caption
    for anybody asking; that is
    I'm feeling fucking fantastic.
    آرشیو مطالب