به گونه ای انگشتانش را بین ساقه ها حرکت می داد که گویا سازی می نوازد.
لایه بیرونی اش بسیار آرام و ساکت بود و آنکه درون بود هیولایی بزرگ و خشمگین.
آنکه ساکت بود از چیز های کوچک لذت میبرد و طبیعت را دوست میداشت و به همه لبخند میزد.
و آنکه هولناک بود دوست می داشت همه چیز را به نابودی برساند و بعد از خشم اش در حالی که فرار میکرد اشک میریخت.
چون در بیرون با همه چیز کنار می آمد درونش آشوب به پا بود یا چون درونش در حال فوران بیرونش حتی موج هم بر نمیداشت؟ چه کسی میداند؟
هیچکدام از ما به طور کامل خودمان نیستیم.
هر کدام تکه هایی از وجود دیگران را با خود این سو و آن سو میبریم.
آسمان as-man [پهـ. asman]
1. فضای لایتناهی که منظومههای و صورتهای فلکی در آن قرار دارند.* 2. مجموعه افلاک در نظر قدما؛ سماء، سپهر. 3. هر یک از طبقات هفتگانه یا نه گانه افلاک. 4. قسمتی از فضا که مانند سرپوش بالای سر ما قرار دارد. 5. سقف، آسمانه. 6. بالا 7. آس، آسیا. 8. یکی از ایزدان. 9. روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی.
*Caelum (لا.), Ciel (فر)
اسفند سه سال پیش یک نهال توی باغچه ی حیاط پشتی کاشتم. بهار اومد و نهال های باغچه جلوی خونه شکوفه دادن اما اون نهال سبز نشد. منتظرش موندم تا شاید با بارون سبز بشه، اما هرچقدر صبر کردم، با بهار همراه نشد و خشک باقی موند. ناراحت بودم. باقی درخت ها سبز میشدن و توی پاییز دوباره عریان، اون نهال همچنان بی برگ بود.
چند روز مونده به بهار امسال، وقتی داشتم از پنجره ی اتاقم به باغچه سبز نگاه میکردم، متوجه شدم چندتا نقطه ی سفید-صورتی جایی اون گوشه هست. دقت که کردم، فهمیدم این همون نهالیه که سبز نشده بود و امسال شکوفه داده! چیزی توی قلب من هم شروع کرد به شکفتن.
فکر کردم، شاید همونطور که این نهال منتظر بود تا زمانش برسه و خودش رو نشون بده، من هم به زمان احتیاج داشتم و این قلبم رو گرم کرد.
آنقدر یخ زده بود که سر شده بود.
متوجه خونی که از زخم هایش می رفت
و لباس ها را گلگون می کرد، نبود.