۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

colorful

9 شهریور 1397 - روز سوم - رنگارنگ(رنگی)

 

کما. توی کما بودم. نمی دونستم که از کجا می دونم. چیزی حس نمی کردم. چیزی نمی دیدم. شتیده بودم وقتی کسی توی کما میره، به همراهانش میگن باهاش صحبتت کنن، اون می شنوه ولی نمیتونه جواب بده. اما من هیچی نمی شنیدم. تمام شبانه روز خواب بودم و توی خواب راه می رفتم. اون ها تلاش کردن تا من رو از توی کما بیرون بیارن، اما دست هاشون جای اینکه من رو بالا بکشن، بیشتر و بیشتر به سمت پایین هل میدادن. می گن اگر توی مرداب بیفتی، دست و پا زدن فقط فرو رفتنت رو سریع تر می کنه. من ساکت ایستاده بودم و تقلایی نمی کردم اما با سرعت بیشتری توی لجن فرو می رفتم. نمردم، شروع کردم به پوسیدن. نمردم و هرروز شاهدش بودم. "شبیه قاصدکی که توی مردابه."بهم گفته بود برام شبیه قاصدک توی مردابی. اما اون در آخر قاصدک رو آتش زد.

  • نظرات [ ۲ ]
    • جمعه ۹ شهریور ۹۷

    The Wall

    8 شهریور 1397 - روز دوم - دیوار

     

    یه قطره پایین میفته و دایره ای تیره روی خاک درست می کنه. سرم رو از روی زانوهام بلند می کنم و به رو به رو خیره می شم، جایی که خورشید بین خرابه ها فرو میره و توی خون خودش می سوزه. کسی برای خورشید گریه می کنه؟جوابی براش ندارم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • پنجشنبه ۸ شهریور ۹۷

    The sunrise

    با میکائیل قرار گذاشته بودیم هر روز، بر اساس یک کلمه/ترکیب از پیش تعیین شده، حداقل بیست خط بنویسیم و برای هم دیگه بفرستیم، بی هدف یا با هدف، خاطره، داستان یا دلنوشته. 

     

    7 شهریور 1397 - روز اول - طلوع خورشید

     

    باز هم زودتر از زمانی که ساعتم رو کوک کرده بودم بیدار شدم. انگار یه طلسمی وجود داشت که اگر می خواستم زود بیدار شم، ساعتم از کار میفتاد و وقتی میتونستم بیشتر بخوابم، ذهنم تصمیم میگرفت زودتر فعالیتش رو شروع کنه. پس همونطور دراز کشیدم و به سقف خیره شدم. نه از اون خیره شدن هایی که به مفهوم چیزی پی می بری، از اون دسته که توی ذهنت ناسزا میگی.

  • نظرات [ ۲ ]
    • چهارشنبه ۷ شهریور ۹۷
    I'm a beast, I'm a monster,
    a savage; and any other
    metaphor the culture can
    imagine, and I've got a caption
    for anybody asking; that is
    I'm feeling fucking fantastic.
    آرشیو مطالب