Monster


"در حالی که اشک توی چشم هاش جمع شده بود، لبخند محوی زد و گفت: نمی خوام دیگه درد بکشم. تاریکی بالا اومد، پلک هاش رو بست و تبدیل به هیولا شد."

برای این نوشته یه تصویرگری انجام دادم. حدود سه روز ازم وقت گرفت. لطفا صبر کنید تا کامل بالا بیاد. اگر نیومد، از اینجا دانلودش کنید.