۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

Cliff

بالای یه پرتگاه ایستاده بودم و دریای ابی تیره زیر پام خروش می‌کرد. هوا خاکستری بود و باد شدیدی می وزید. چشم‌هام رو بستم و باز کردم، دریا به تمامی سرخ شده بود، تیره مثل خون.

.

گاهی اوقات احساس می کنم که خیلی وقته می شناسمت، حتی قبل از اینکه ببینمت؛ و گاهی احساس میکنم نمی شناسمت.

.

به این خاطر بود که ما پیمان بسته بودیم؟
.

گاهی وقت‌ها هم هرچقدر تلاش می کنی احساسی رو تعریف کنی، بیشتر ازش فاصله میگیری.

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲ تیر ۹۹

    .

    یک موقع هایی فکر می کردم خب اگه همه بهش نه بگن، کی قراره بهش آره بگه؟ اگر یه روز واقعا خودکشی کنه و دیگه برگشتی نباشه، چطوری قراره با این حقیقت رو به رو بشیم که میتونستیم کاری انجام بدیم و ندادیم؟ ولی اون The only one بودن براش، بیشتر از هرچیزی ضربه زننده بود، بیشتر از همه برای خودش. وابستگیش یه روز باید تموم میشد و به نظرم اومد هرچی زودتر، دردش در طولانی مدت کمتر می بود. از حدود یک سال پیش، دیدم واقعا نمیتونم بیشتر از این، این مدل رابطه رو با کسی داشته باشم که بیشتر از مقداری که دوستش داشتم، دوست داره. و بعد نمیدونی چیکار کنی. من واقعا واقعا، از این فکت که با وجود همه مشکلاتی که همون موقع داشت رهاش کردم، متنفرم. و از این فکت که بعدش احساس راحتی کردم، انگار بعد از سه سال یه پرونده دم بسته شدن رو بالاخره تموم کرده بودم، هم متنفرم. ولی نمیخوام برگردم بهش و بر نمیگردم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • دوشنبه ۲ تیر ۹۹
    آرشیو مطالب
    نویسندگان