لایه بیرونی اش بسیار آرام و ساکت بود و آنکه درون بود هیولایی بزرگ و خشمگین.

آنکه ساکت بود از چیز های کوچک لذت می‌برد و طبیعت را دوست می‌داشت و به همه لبخند میزد.

و آنکه هولناک بود دوست می داشت همه چیز را به نابودی برساند و بعد از خشم اش در حالی که فرار می‌کرد اشک می‌ریخت.

چون در بیرون با همه چیز کنار می آمد درونش آشوب به پا بود یا چون درونش در حال فوران بیرونش حتی موج هم بر نمی‌داشت؟ چه کسی می‌داند؟