دلم می‌خواهد آزادانه بدوم؛ تا هر کجا که پاهایم توان بردن این جسم شکسته را دارند. تا زمانی که هوایی برای بازدم در قفس سینه‌ام باقی نمانده باشد. تا آن نقطه‌ای از وجود که دیگر من نه، همه‌چیز باشم.